بار
دیگر خانه را ای آفتاب پر نور کن
شام تار از روی زیبای تو روشن می شود
باغ و بستان را تو سروی ای مه گردون بیا
زیور بستان امت رونق بازار عشق
منجی عالم تویی یابنالحسن رحمی نما
درد عشقت را تحمل می کنم هر روز و شب
عاشقانت منتظر از غیبت کبرای تو گرد راهت را به اشک چشم میشویم
بیا
درد هجران تو ما را میکشد هر لحظهای
عسگری دست دعا بردار بر دیوان حق
ای خدا بر امت آل محمد ( ص)منتهی
درد
و بیماری ز عالم تا قیامت دور کن
رنج و هجران از خیام عاشقانت دور کن
رخ برافروز و متاعت شهرهی بازار کن
چهره بنما و مرا از خواب غم بیدار کن
کشتهی عشق توام رحمی بر این بیمار کن
آخر ای آرام جان، تصمیم بر دیدار کن
باز آ ای حجت حق دشمنانت خوار کن
خاک پایت را دوای این دو چشم کور کن
جان زهرا دیده ام از روی خود پر نور کن
در نماز روز و شب این حاجتت تکرار کن
چشم مارا بر ظهور حجتتپر نور کن
بنام آنکه هر چه داده رحمت است و هر چه نداده حکمت.از این که خداوند سبحان یاری و عنایت فرمود تا بتوانم مطالب این کتاب را گفته و گرد آوری نمایم بیش از پیش شاکر و شکر گذارم.امیدوارم که این کتاب مورد پسند و استفاده قرار بگیرد و اشکالات آن را به بزرگواری خودتان صرف نظر فرمایید و راهنمایی روشن گرانه خود را از این حقیر دریغ نفرمایید انشااله.
دعا گوی شما
علی عسگری
گاهی گمــان نمـی کنـی و مـی شـود
گاهی نـمـی شــود کــه نـمـی شــود
گاهی هـزار دوره دعـا بی اجـابت است
گاهی نگفته قـرعه به نام تـو مـی شود
گاهی گدای گدایی و بخت با تـو نیست
گاهی تمـام شهـر گـدای تـو مـی شود